|
لبخند3لبخند 3
نوشتة : محمد جانفشان
لب خنده های تو
شعرند
در پشت یک نگاه پراکنده
که در آن
آرامشی عمیق
لمیده
و واژگان انگشت هایت
هرگز به آستانه آزادی کسی
نرسیده
در تو
هزار حرف نگفته
هزار گنج نهفته
آسوده و رَها
پر از امکانی
و هیچ نمی دانی
□
این کشتی شکسته در امواج
کجا می برد تو را
اینک بخند
غَنج بزن کودک عزیز
فعلا زمان غم خوردن نیست
وقتی بزرگ شدی
اندوه و غم برایت
کم نیست
اردیبهشت 1397
نظرات بینندگان
|
|
انتشاریافته:
0
|
غیرقابل انتشار:
0
|
|
|
|