ما سروقامتان
مي خواست
ايستاده بميريم
ايستاده .
با داس و درّه و تبرش
هر بيگاه
سر شاخه سبز و جوان را مي چيند
شايد که ايستاده بميريم
ما راست قامتان،
چون سرو در مسير طوفان
سرسبز و شاد و سرافراز
خم مي شديم و ليک نيفتاديم
يأس سياه او در آغاز هر بهار
نو رسته شاخه هاي جوان اميدوار
چتر بزرگ مخمليِ گل نشان فتح.
هر غنچه،
آتشي به خرمن سرماي ديرمان
ما،
ايستاده ايم.
با چتر سبز و پرگل اُميد
چون سرو هاي شاد کهنسال
خم مي شويم در طوفان،
اما هرگز نمي شکنيم
اي جان!
نظرات بینندگان
|
|
انتشاریافته:
0
|
غیرقابل انتشار:
0
|
|
|