1403/10/1
آخرین اخبار
آرشیو موضوعی
آثار
آمار وب سایت
تعداد کاربران آنلاین : 23
بازدید امروز : 111
بازدید دیروز : 78
بازدید هفته جاری : 111
بازدید ماه جاری : 111
بازدید سال جاری : 33785
بازدید کل : 501230
گرگان به روایت لسترنج (Lestrang)

                                                                                                              ترجمه محمود عرفان

ایالت‌جرجان یا بقول ایرانیان گرگان، درجنوب خاوری دریای‌خزر واقع‌شده و مشتمل است برجلگه‌های پهناور و دره‌هائی که از دورود گرگان واترک سیراب می‌گردند. در زمان قدیم این ایالت هرچند از توابع خراسان شمرده می‌شد، ولی درحقیقت ایالتی مستقل بود. تغییراتی که در اثر فتنه مغول حادث گردید، ایالت گرگان را از توابع مازندران قرار داد. این ایالت، مانند ایالات جنوبی دریای خزر زیر سم ستور مغولها در قرن هفتم خراب گردید و پس ازان براثر لشکرکشی‌های امیرتیمور در پایان قرون هشتم یکسره ویران شد. بگفته مقدسی، گرگان دارای آب فراوان است و در کوهها و دشت‌های ان نخل می روید و نارنج و انگور بسیار دارد و مهمترین رودخانه ان به نام خود ایالت یعنی گرگان موسوم است. این رودخانه همان است که مقدسی در قرن چهارم گوید به رود «طیفوری» معروف است. این نویسنده از رودخانه اترک اسم نبرده است. در قرن هشتم حمدالله مستوفی انرا به نام آب جرجان ذکر نموده گوید: «از جبال اسند مازندران از دره شهرک نو برمی‌خیزد و بر میدان سلطان درین گذشته به جرجان می‌رسد و به بحر خزر می‌ریزد و ازاین آب اندکی در زمین ممنوع به زراعت نشیند باقی عاطل است و آبش عمیق است ... و هیچ روز نگذرد که کسی دراو غرق نشود طول این رود پنجاه فرسنگ باشد».

رودخانه اترک از رودخانه گرگان درازتر است و جلگه های خراسان بین نسا و خبوشان نزدیک سرچشمه رودخانه مشهد برمی‌خیزد. رودخانه مشهد به سمت جنوب خاوری در مسیر معکوس رود اترک جاری می‌گردد و بقول حمدالله مستوفی «از کوههای نسا و باور برمی‌خیزد و درخبوشان و بحدود دهستان گذشته به بحر خزر می ریزد طولش صدوبیست فرسنگ باشد و این آب سخت عمیق است و قطعا مجال گذر ندارد و کنارش اکثر اوقات از حرامی خالی نبود». می گویند نام رودخانه اترک مخفف اتراک (جمع «ترک») است و چون ترکها مدت زمانی در کنار این رودخانه می‌زیسته‌اند به نام آنها موسوم گردیده است. اسم این رودخانه در کتابهای جغرافی‌نویسان قدیم عرب ذکر نشده و حمدالله مستوفی در قرن هشتم نخستین کسی است که ان را به نام اترک ضبط نموده و تاکنون به همین نام خوانده می‌شود.

کرسی گرگان شهری است به همین اسم که امروز آنرا «من گرگان» گویند. ابن‌حوقل در قرن چهارم گوید شهری نیکوست. ساختمانهای آن از خشت ساخته شده و خاک ان از خاک آمل خشک‌تر است زیرا باران درگرگان كمتر از طبرستان مي بارد چون رود گرگان ازمیان شهر می‌گذرد شهر در دوجانب رود واقع گردیده و این دوجانب را پلی به یکدیگر متصل می سازد. گرگان در جانب خاوری و بکرآباد در جانب باختریست و هردوجانب مجموعاً، بنظر ابن‌حوقل که آنجا را دیده، به اندازه ری بوده و باغستانهای آن شهر میوه فراوان داشته وابریشم درآنجا بعمل می‌آمده است. مقدسی جانب خاوری گرگان را شهرستان نامیده گوید مساجد و باغهای خوب دارد و در باغهای آنجا انار و زیتون و خربزه و بادنجان و نارنج و لیمو و انگور بعمل می‌آید و این محصولات هم بسیار خوبند و هم ارزان و دران شهر نهرهائی است و روی آن نهرها طاق‌ها و پل‌ها بسته اند. میدانی جلو دارالاماره گرگان وجود دارد و شهر دارای نه دروازه است. گرمای گرگان سخت است و پشه انجا بسیار و حشراتش موذی‌اند، بویژه کک‌های آن شهر چنان گزنده‌اند که به گرگان (جمع «گرگ») معروف‌اند.

بکرآباد که مقدسی آنرا باین صورت ضبط کرده، شهرکی آباد بوده دارای مساجد، ساختمانهایش در رودخانه و به مسافت کمی در محاذات ساخل باختری آن بوده اند. در قرن هفتم یعنی زمانی که قزوینی کتاب خود را می‌نوشت، گرگان نزد شیعیان شهرت بسیار داشت زیرا مزار معروف به «گورسرخ» قبر یکی از فرزندان حضرت علی‌بن‌ابیطالب در انجاست. حمدالله مستوفی تجدید بنای شهر گرگان را از آثار پسرزاده ملکشاه سلجوقی دانسته گوید: «دور باروش هفت‌هزار گام است هوایش گرم است و متعفن و آبش از کوه اما چون کوه نزدیکی دارد در هنگام گرم برف از کوه بیاورند حاصلش غله و پنبه و ابریشم بود و از میوه‌هایش خرما و انگور و عناب و سنجد نیکوبسیار بود و از نیکویی نشو و نما درخت دوسه ساله از ده ساله دیگر ولایات قویتر و پرقوت‌تر باشد و اهل انجا شیعه و صاحب مروت باشند و دراوایل عهداسلام کثرت و غلبه عظیم داشته‌اند و درزمان آل‌بویه از وبا و جنگ شهر نقصان فاحش در عددشان ظاهر شد و در عهد مغول قتل عام رفت و اكنون خراب است و آنجا مردم اندک‌اند فیروز ساسانی درآن حدود جهت دفع تنازع با تورانیان دیواری طولش پنجاه فرسنگ بساخت و از مزار اکابر تربت محمدبن‌جعفرالصادق علیه‌السلام و آن مزار بگور سرخ مشهور است و درآنجا دوسنگ آسیاست هریک را بیست گز قطر و دو گز ضخم». درسال 975 که امیرتیمور، مازندران و بلاد مجاور آنرا خراب کرد در گرگان چندی توقف نمود و کنار رودخانه گرگان کاخ بزرگی معروف به شاسمن برای نشیمن وی ساختند و حافظ ابرو از آن کاخ گفتگو کرده است.

دومین شهر ایلات گرگان، استرآباد نزدیک مرزهای مازندران است که مقدسی در قرن چهارم آن را شهری خوش آب و هواتر از گرگان شمرده گوید کرم ابریشم آنجا بسیار است. درزمان او دژ انجا خراب گردید زیرا آل‌بویه درضمن جنگهایی که با آل‌زیار کردند تمام این بلاد را خراب نمودند. مقدسی گوید مسجدجامع انجا که در دوره اول فتوحات مسلمین ساخته شده هنوز در بازار نزدیک دروازه شهر باقی است. یاقوت و حمدالله مستوفی نیز همین مطالب را ذکر می کنند و هوای استرآباد و فراوانی خواروبار آن را نیز ستوده و مطلبی جز این نیاورده‌اند.

بندرگاه شهر گرگان و استرآباد در دریای خزر جزیره آبسکون بوده که باهریک ازاین دوشهر یک روز راه فاصله داشته و ظاهرا درطی قرون هفتم پس از فتنه مغول آب آنرا فراگرفته و پوشانیده است. در کتاب اصطخری و ابن‌حوقل در قرن چهارم ذکرشده که آبسکون بازار بزرگی برای داد وستد ابریشم است و از ثغوریست که در مقابل ترکان و قبائل غز قرار دارد و بندر مهم تجارتی سواحل دریای خزر است که از آنجا به گیلان حمل ونقل تجارتی می‌شود. دژ محکمی که از آجر ساخته شده شهر را محافظت می‌کند و مسجد آن در بازار است. مقدسی آنرا لنگرگاه بزرگ گرگان و دریای خزر دانسته است. یاقوت گوید دریای خزر را غالبا دریای آبسکون می­نامند. آبسکون آخرین پناهگاه سلطان محمدخوارزمشاه آخرین پادشاه سلسله خوارزمشاهیان که از مقابل اردوی مغول فرار کرد و درسال 617 هجری درآنجا با مذلت جان سپرد واقع گردید.

به مسافت شش روز راه (یا پنجاه فرسخ) درشمال آبسکون و چهارمنزلی شهر گرگان محلی موسوم به دهستان، در ولایتی به همین نام قرار دارد که در قرن چهارم در سرزمین ترکان بوده است. ابن‌حوقل گوید دهستان نزدیک سواحل دریای خزر است و چند دهکده و باغستان دارد که جمعیت درآن پراکنده‌اند. نزدیک ان خلیجی کم‌عمق است که قایقها درآن لنگر می‌اندازند و مردمانی که درآن حدود ساکن‌اند از آنجا ماهی بسیار صید می‌کنند. مهمترین آبادی دهستان «آخور» نام داشت که مقدسی آن را شهرستانی مشتمل بر بیست و چهار دهکده شمرده گويد بزرگترين آبادي هاي ايالت گرگان است . در آخور ، مناره يا برجي بود که از دهکده‌های دوردست دیده می‌شد. در خاور آخور سر راه خوارزم، شهری وجود داشت به نام رباط. مقدسی گوید سلطان قلعه آن را خراب کرد و ان سه دروازه داشت. شهری معمور است و بازارهای خوب و عمارات خوش‌منظر و مسجدی نیکو بنام مسجد کهنه دارد که ستونهایی از چوب دران است. در زمان مقدسی نصف مسجد در زیرزمین بوده است. این شهر مسجد دیگری هم داشت با مناره‌ای زیبا. یاقوت از این دو قریه و آبادیهای دیگر دهستان یعنی دهکده «خرتیر» و «فرغول» و «هبراثان» یاد کرده ولی تفصیلی درباره انها ذکر نکرده است. حمدالله مستوفی که راه گرگان به خوارزم را ثبت نموده گوید این راه از دهستان می‌گذرد و درجای دیگر گوید «آنرا قباد بن فیروز ساسانی ساخت و آنرا از ثغور نهاده‌اند میان مسلمانان و اتراک. هوایش گرم است و آبش از رود، اندک میوه دارد». در چهارمنزلی دهستان و لب کوير جائی که راه خوارزم شروع می شود شهر «فراوه» واقع بود که اصطخری آنرا ثغر بیابان غز شمرده است. درقرن چهارم این شهر پادگان و رباطی بزرگ داشت که آن منطقه را از تاخت و تاز ترکان حفظ می کرد. باغ و کشتزار نداشت و همه جمعیت آن از هزار خانوار بیشتر نبود. مقدسی این شهر را بصورت «فراوه» ضبط کرده است. یاقوت گوید عبدالله طاهری در زمان خلافت مامون آن را بنیاد نهاد. بنظر می رسد که فراوه با قزل ادوات امروز که از کلمه قزل رباط ماخوذ شده یکی باشد. یاقوت از آبادیهای دیگر ایالت گرگان که ازتوابع گرگان یا استرآباد هستند فقط بذکر نام آنها اکتفا کرده‌است ولی محل هیچیک از آنها بخوبی مشخص‌نیست و دورنیست اسامی آنها نیز درست ضبط نشده ‌باشد.

مقدسی ازجمله صادرات مشهور گرگان یکنوع نقاب ابریشمی را ذکر نموده که در زمان او به یمن در جنوب عربستان حمل می‌کرده‌اند. همچنین نوعی دیبا از آنجا صادر می‌شد. انگور و انجیر و زیتون هم در آنجا فراوان بود.

در منطقه گرگان و طبرستان راههای زیاد وجود نداشت زیرا کوههای طبرستان مانع از آن بود که راهی ازآنجا بگذرد. اصطخری (که ابن‌حوقل گفته اورا اقتباس‌کرده است) و همچنین مقدسی راهی را که از ری بسمت شمال می‌رفت و از کوهها می‌گذشت اسم برده اند. این راه از اسک و بلور می‌گذشت و به آمل منتهی می‌شد. امروز تعیین بیشتر منزلگاه‌های این راه دشوار و بلکه محال است. راهی‌که ازآمل بسمت باختر درامتداد ساحل می‌گذشت ابن‌حوقل واصطخری منزلگاههای آنرا تا ناتل و چالوس و ازانجا تا سرحد گیلان (دیلم) یاد کرده اند و همچنین مقدسی منزلگاه‌های راهی را که از آمل بسمت خاور به استرآباد و شهر گرگان می‌رفت و از آنجا بسمت شمال پیچیده به دهستان می‌رسید یاد کرده است. مستوفی نیز منزلگاه‌های راهی که از بسطام واقع در ایالت قومس به مرکز خوارزم می‌رفت ذکر کرده است. مقدسی راهی را که از بسطام به شهر گرگان می‌رفت و از معبر کوهستانی عبور کرده از جهینه می‌گذشت ثبت کرده و بطوری که ابن‌حوقل ذکر نموده جهینه دهکده‌ای بوده است درکنار رودخانه‌ای زیبا.

بالاخره مقدسی راهی را ثبت نموده که از گرگان بسمت خاور رفته به خراسان می‌رسید و طی پنج روز به اسفراین در جلگه جوین می‌رفت و از «اجغ» که امروز انرا «اشک» می‌نامند می گذشت.

                                                                                                                            

نقل از نامه خوارزمي گرگان

 



نظرات بینندگان انتشاریافته: 0 غیرقابل انتشار: 0
نظر شما
نام و نام خانوادگی:
آدرس سایت:
رایانامه:
متن پیام: