سرودی بر گستره"سرودی بر گستره"
نویسنده: محمد جانفشان
پنجره ها دست تکان میدهند
پیچکی دستها را به هم سبز کرده است
خندهی آسمان،
آبی مینویسد،
ابرها در افق
کف میزنند
با قایقهای سفیدشان پارو میزنند
تا سرودِ عرق کردهی کبود
میشتابند
تنهایی در قفس
هضم میشود
زنجرهها از ضجّه برمیخیزند
در آفتاب
دراز میکشند
لاکپشتها از سنگرهای استخوانی
بیرون میپرند
سنگر اسطوره میشود
حلزونهای در خویش فروشده
خانههای آهکی را به دریا میبرند
برای ماهیها
*
کلاغها و مارمولکها باهم قدم میزنند
شادی غلت میزند در چهرهی بچهها
و دیگر در لانه گنجشکها
دست کودکی
هوس نمیشود
مردم در خاک
اکسیژن میکارند
و روز
استخوان میترکاند
**
و کسی
از پلکان نگاهها
بالا نخواهد رفت
در خیابانهای پر از عاشق
و ستاره بارانِ باران
بر خنیاگرانِ اشک
که سرودی شدند بر گستره.
بهمن 1393
www.janfeshan.ir
نظرات بینندگان
|
|
انتشاریافته:
0
|
غیرقابل انتشار:
0
|
|
|